#نفسی_برای_نفس_کشیدن_پارت_29
-شما زنگ زديد من بايد بپرسم.
-ميشه اسمتون رو بدونم؟
-نخير، بايد بدونم کي هستين.
صداي ديگه اي به جز بوق هاي پي در پي شنيده نشد. بي ادب! بيخيال شدم و دوباره نشستم پاي کامپيوتر.
هيچ حرفه اي رو براي يادگيري پيدا نکردم. لپ تاب رو خاموش کردم و روی صندلی پایین تختم گذاشتمش.
کاغذي رو از توي کشوي پاتختي دراوردم و با يه مداد شروع به کشيدن کردم. تصاوير نامعلومي رو میکشیدم. هيچ وقت براي نقاشي هدف مشخصي نداشتم و هرچيزي که روي صفحه پيدا میکردم رو بهش میگفتم نقاشي. اشکال مختلف و يا حتي چيز هايي که ممکنه تاحالا کسي نديده باشه. داييم راست ميگه من يه پديده ام.
بيخيال کشيدن شدم و چراغ خواب رو خاموش کردم. کپسولم رو به تختم نزديکتر کردم و بعد از چند دقيقه پلکام سنگين شدن و خوابم برد.
با زنگ گوشيم از خواب پريدم. دوباره همون شماره ي ناشناس! ترجيح دادم جواب ندم. به ساعت گوشيم نگاه کردم، 2:30 دقيقه.
اتاقم به شدت گرم بود. پنجره ي اتاق رو باز کردم و رفتم تو آشپزخونه و يه ليوان آب خوردم. برگشتم توي اتاقم و سعي کردم بخوابم ولي هوا خيلي گرم بود و خوابم نمیبرد. صداي گوشيم رو کم کردم و آهنگ هاله از بيانسه رو پلي کردم.
معني و ريتم اين آهنگ رو خيلي دوست داشتم و هميشه با شنيدنش يه هاله توي ذهنم شکل میگرفت و غرق در افکارم میشدم. با گوش دادن به اين آهنگ نفهميدم کي خوابم برد.
ساعت 12 ظهر بيدار شدم و متوجه شدم کسي خونه نيست. آبي به دست و صورتم زدم و مثل هميشه با بدبختي کپسولم رو به آشپزخونه بردم. خواستم در يخچال رو باز کنم که متوجه ي يه يادداشت شدم.
"نفس میخوای بري بيرون مراقب خودت باش. من کار داشتم بايد میاومدم پيش خالت؛ از همونجا هم ميرم سرکار.
دوست دارم. مامان!"
شت! غذا رو از یخچال در آوردم و روی میز ناهار خوری گذاشتمش. بطري آب رو از در يخچال دراوردم و يه نفس خاليش کردم. به نفس نفس افتاده بودم. هميشه بابام بهم میگفت يه نفس آب يا هرچيزه ديگه اي رو نخورم ولي مگه من گوش میدادم!
عادت داشتم وقتي خونه تنهام يا صداي آهنگ و يا صداي تلوزيون رو بلند کنم. ولي اينبار به شدت به آرامش احتياج داشتم. رفتم سراغ کمدم و تو اين فکر بودم که چي بپوشم. يه مانتوي جلو باز به رنگ آبي کاربني رو از توي کمدم اوردم بيرون. يکم اينور اونورش کردم. حوصله ي انتخاب نداشتم و تصميم گرفتم همين رو با شال و بلوز و يه شلوار سفيد بپوشم.
romangram.com | @romangram_com