#_نبض_احساس_پارت_52


_پسرخوبي به نظرميادکاراشم که خيلي خوب بودمن موافقم بااستخدامش.

سعيد:اره خيلي پسرباحاليه.پس من باهاش هماهنگ کنم که ازفردابياد.

_باشه.

سعيد:خب بامن کاري نداري؟

_نه فعلا

ميخواست ازاتاق خارج بشه که گفتم:راسي سعيد

برگشت سمت من وگفت:بله

_براي شب همه ميخوايم باهم بريم شام بخوريم توهم مياي؟

سعيد:نيکي وپرسش؟

_ميدونستم پرويي

سعيد:شکست نفسي نفرمايين شمااستادمايين.


romangram.com | @romangram_com