#_نبض_احساس_پارت_43
******
"نازنين"
شب اميرخودش منورسوندخونمون دم درخونمون...
_نميشه نري؟
_اميرجان برم ببينم خونه چخبره؟هم دوش بگيرم.
_اگه دست من بودکه نميزاشتم ازپيشم جم بخوري ولي باشه برواينم بدون که فرداکله سحراينجام.
خنديدم وگفتم:کله سحراينجاچخبره؟
صورتشوآوردجلووگفت:عشقم اينجاست...
ازروي گونش بوسيدم وگفتم:پس عشقت فردامنتظرته
_آخ من فداي اين عشقم بشم.
ازدستش نيشگون گرفتم اونم گفت اخ وشروع به مالش دادن دستش شد.
romangram.com | @romangram_com