#_نبض_احساس_پارت_26
رفتن وسط تابرقصن دلم ميخوادگردن اون پسره روبشکنم.دستي به صورتم کشيدم خيس خيس شده بود.من کي گريه کرده بودم.نگاهش به سمتي بودکه من وايستادم ولي،فک نکنم منوديده باشه چون هم اينجاتاريکه هم لباسم تيره تازه اون نميدونه که من اومدم اينجا.امين وسعيدوهستي وغزل روديدم که خداحافظي سرسري بانيماکردن ورفتن.حتمادارن دنبال من ميگردن.
تازه فهميدم حسودم دست تو،تودست اونه
اي خداانگاري اونم نقطه ضعفموميدونه
حالاتودست توحلقس دست اون حلقه تودستات
يامن اشتباه ميبينم يادروغ بودهمه حرفات
بله روبگوگل من توازم خيري نديدي
آرزوم بودکه ببينم تو،تورختاي سفيدي
حالاهردوحلقه داريم تو،تودستت من توچشمام
توزدي من اماموندم زيرقولت روي حرفام
romangram.com | @romangram_com