#_نبض_احساس_پارت_24
چه لباساي قشنگي بهت ميادچقدعزيزم
توميخندي ومن ازدوردارم اشکاموميريزم
خوش سليقه هم که بودي آره بهترازمن اونه
سرتره ازم ميدونم اون که ميخواستي همونه
**********
"نازنين"
حس بدي داشتم لبخندروي لبام بودامادلم طوفاني.ازخداميخواستم که يه کاري کنه اين ازدواج سرنگيره.چرااينقدديرفهميدم؟چرا؟
باچشم داشتم مهمونارونگاه ميکردم.چشم افتادبه ميزهستيشون همشون پکرشده بودن وناراحت.تاچنددقيقه پيش حالشون خوب بوديه دفه چي شد دنبال نيماگشتم ولي پيداش نکردم رهاروديدم بهش اشاره کردم که بيادپيشم اونم اومد.
رها:جانم عزيزم؟
_رهانيماکو؟
romangram.com | @romangram_com