#نه_من_عاشق_نیستم_پارت_84
صالح نگاهش را به فرهود دوخت و پرسید:
- کی، کی بود؟
- همین!
و نگاهی به موبایلش کرد. صالح زبانش را روي دندانش کشید و گفت:
- فرهود چی می خواي؟
فرهود اه عمیقی کشید و گفت:
- راستش دیشب صوفیه اومده بود دم بوتیکم.
- خب ... خب چه خبرا بوده پس!
- نه بابا اومده بود از تو خبر بگیره!
- که چی؟
- گفت صالح یه جوري شده، هی دوري می کنه و منو می پیچونه. تو می دونی چشه یا نه؟ پرسید من می دونم چته یا نه که از قرار بله
...
- بله چی؟
- گرفتی منو؟ خب بنال دیگه! طرف کی بود؟
romangram.com | @romangram_com