#نه_من_عاشق_نیستم_پارت_56


مهرانا نگاهش کرد و لبخند تلخی زد:

- اگه عاشقم بودي شاید بی خیال عذاب وجدان و گناهش می شدم، اما ...

صالح خیلی جدي گفت:

- اولا گناهی نبود؛ یه صیغه ي محرمیت می خوندیم حل بود.

مهرانا پوزخندي زد. صالح ادامه داد:

- ثانیا کی گفته من عاشقت نیستم؟! خوبه همین چند دقیقه پیش خواستم اسمت رو بدونم!

مهرانا دست هایش را زیر چانه اش زد و گفت:

- تو انگار جدي جدي فکر کردي من بچم؟!

صالح به صندلی اش تکیه زد و گفت:

- حتما باید اعتراف کنم. باشه بابا منم دوستت دارم!

مهرانا اه عمیقی کشید و گفت:
- تو حتی از من خوشتم نمیاد، چه برسه به اینکه عاشقم باشی! اشتباه خیلی ها اینه که فکر می کنن عشق باید روي زبون جاري بشه اما آقا

صالح اگه نمی دونی بدون، عشق رو از چشم و از نگاه می خونن! توي نگاه تو خالیه! البته یه چیزایی هست، اما عشق نیست.


romangram.com | @romangram_com