#نه_من_عاشق_نیستم_پارت_41

- اره دیگه الکی که نرفتم بدنسازي؛ بعدشم ...

چشمکی زد و افزود:

- حال می کنی هیکل رو!

مهرانا پشت چشمی نازك کرد و گفت:

- خودت رو خفه کردي با ورزش هیکلت شده این؛ من بدون هیچ چی هیکلم روي فرمه!

صالح دمبل هایش را پایین آورد و در حالی که سر تا پایش را برانداز می کرد گفت:

- جوجو جلوي یه پسر نباید از هیکلت تعریف کنی! نمی خواي که یه لقمه ي چپت کنه!

و تکانی خورد. با لحنی میان جدي و شوخی گفت:

- اصلا بذار خودم ببینمت و نظر کارشناسیم رو بهت بدم!
مهرانا با چشمان گرد از تعجب گفت:

- صالح!

صالح خندید:

- یه چی اعتراف کنم؟!

دوباره مشغول دمبل زدن شد. مهرانا شال و پالتویش را در آورد و در آینه ي جاکفشی موهایش را برانداز کرد.

romangram.com | @romangram_com