#نه_من_عاشق_نیستم_پارت_133


- جیگر بودم صالح جان!
صالح در را برایش باز کرد و با هم وارد شدند. همین که نشستند صالح گفت:

- مهرانا چی می خوري؟

- ما هم که اینجا بوقیم!

این را بهنام گفت.

صالح گفت:

- خب بپرس لیلا خانم چی دوست دارن، سفارش بده دیگه!

و دوباره گفت:

- مهرانا چی دوست داري؟

اما از لیلا و بهنام خجالت کشید. ضمنا صالح استاد سنگ روي یخ کردن بود. « تو رو » مهرانا دلش می خواست بگوید

لیلا و بهنام با مسخره بازي منو را زیر و رو می کردند و مهرانا هم همین طور، اما شش دانگ حواس صالح به او بود! لب هایش را به گوش

مهرانا چسباند و در حالی که به سمت مخالف بهنام و لیلا نگاه می کرد، توي گوش جوجو زمزمه کرد:

- من که هوس جیگر کردم؛ خونه بودیم می خوردمت!


romangram.com | @romangram_com