#نه_من_عاشق_نیستم_پارت_127
- نه نرفتیم. یه سر رفتیم خونه ي دوست مامانم و حالا هم اومدیم خونه ي مامان بزرگم. تو که معلومه وسط عروسی هستی!
سپیده را می خواند، به وضوح شنیده می شد. « کیش » صداي خواننده که آهنگ
صالح گفت:
- آره زنگ زدم بگم قرار بعدي می تونی زودتر بیاي؟ البته نه اونجا! بیا سر چهار راه می خوایم بریم جایی!
مهرانا کاملا روي تختخواب نشست و با تعجب بیشتري پرسید:
- کجا؟
- بریم بیرون. حالا تو بیا بهت می گم. میاي جوجو؟!
- باشه، فقط پارتی اینا که نیست؟ من نیستم ها!
- نه جوجو بیا بهت می گم! فعلا خداحافظ.
مهرانا گوشی را قطع کرد و از ذوق جیغ خفه اي کشید و فکر کرد:
«. این خیلی خوبه! خودش گفته بود من با بچه ها بیرون نمی رم! پس دیگه من از نظرش بچه نیستم »
و کلی خوشحال شد و براي رسیدن قرار بعدي لحظه شماري کرد.
***
romangram.com | @romangram_com