#نه_من_عاشق_نیستم_پارت_121

- سحره!

مهرانا از دیدن شماره ي صالح جا خورد و همین که نسرین رفت، موبایلش را جواب داد:

- دیوونه شدي صالح؟!

- علیک سلام!

- سلام.

- کجا رفتین؟

- داریم با مامانم می ریم رستوران؛ شما کجا با اون تیپت؟!

- می رم خواستگاري، مگه معلوم نیست؟!

مهرانا بی اختیار فریاد زد:

- صالح نه!

- کر شدم دیوونه! عروسی دعوتم. دیشب این قدر برزخیم کردي که یادم رفت عید رو تبریک بگم. راستی یه روسري خوشگلم واست

آوردم.

گل از گل مهرانا شکفت و شوخی بی مزه ي صالح یادش رفت.


romangram.com | @romangram_com