#نه_دیگر_نمی_بخشم_پارت_55
-اولا آرمینا خانوم باید بگم که بنده از زندگیم راضیم و خیلی هم خوشبختم دوما کامران خان شما که اینقدر از آرزو بد گویی میکنی چرا داری میری خواهرشو بگیری به هرحال خواهرن و هم خون احتمال خیلی زیادی شراره هم وقتی به سن آرزو برسه کارایی رو که به دروغ به آرزو تهمت میزنی رو انجام میده
کامران با حرص و عصبی گفت :اشتباه تو اینجاست که نمیتونی تفاوت شراره و آرزو جونتو تشخیص بدی
مامان که جو رو متشنج دید سریع گفت :زودتر پاشید بریم دیر میشه
میخواستم ادامه بدم که کامران دستشو گرفت جلومو گفت :حوصله تو ندارم آرش وقتی خودت نمیخوای قبول کنی از دست من کاری بر نمیاد آدم خوابو میشه بیدار کرد ولی کسی که خودشو به خواب زده نه
و رو به عمو گفت :من پایین منتظرم زودتر بیاین
و از خونه زد بیرون خاله با نگرانی پرسید :دعواتون شده خاله ؟؟؟
-نه بابا چیز مهم نیست
بابا-قضیه ی این خوابو کارای آرزو چیه؟؟
-هیچی بابا چرت و پرت الکی دارن آرزوی طفلکو پیش من خراب میکنن
آرمینا –چقدر این آرزو طفلکه بیچاره
-آرمینا میتونی ساکت باشی تو چیکار به آرزو داری چرا الکی خواهر شوهر بازی در میاری؟؟؟
-پشیمون میشی آرش از همون اول بهت گفتم که پشیمون میشی
داد زدم -12 ساله که پشیمون نشدم هیچ وقت هم نمیشم
romangram.com | @romangram_com