رمان نه دیگر نمی بخشم

#نه_دیگر_نمی_بخشم_پارت_39

مامان با لحن تندی گفت-آرمیــــنــــا

آرمینا شونه ای بالا انداختو بیتفاوت گفت :اصلا به من چه

رویا که از تیکه ی آرمینا به شراره ناراحت شده بود و اخم کرده بود گفت :عمه خانوم وقتی میبینید مسئله ای به شما مربوط نیست پس در موردش نظر هم ندید

با لحن توبیخ گرانه ای رویا رو صدا زدم

آرمینا با بهت گفت :رویا عمه جون

رویا بی توجه بهش روشو برگردوند سمت شراره

کامران –چه قدر حقوق میگیرید ؟؟؟

شراره -با اضافه کاریی که وایمیسم ماهی 600

عمو امیر –کم نیست؟؟

شراره با ذوق جواب داد همینشم زیاده البته گفتن اگه از کارم راضی باشن بیشتر هم میشه

کامران دوباره پرسید –چه نوع شرکتی هست حالا ؟؟

شراره –شرکت راه و ساختمان سازی

با کنجکاوی خواستم اسم شرکتو بپرسم که کامران زودتر پرسید-اِ جدا ؟حالا اسم این شرکت خوش شانس که شما کارمندشی چی هست ؟؟

romangram.com | @romangram_com