#نه_دیگر_نمی_بخشم_پارت_33
رویا مثلا داشت به شراره کمک میکرد که یهو صدای جیغ شراره بلند شد با تعجب به آشپزخونه نگاه کردم چقدر من امروز دارم بخش های پنهان شراره رو میابم شراره و جیغ؟؟مگه داریم؟مگه میشه؟
شراره –رویــــــــــــا
رویا با خنده جواب داد :جـــــــــــــانــــــم؟؟؟؟
شراره-برو بیرون
رویا-چرا آخه ؟؟؟
صدای آی آی گفتن رویا رو که شنیدم دویدیم سمت آشپزخونه که دیدم شراره گوشای رویا رو گرفته و میگه :چرا آخه ؟؟؟؟زدی غذامو ترکوندی من کمک تو رو نخوام باید کی رو ببینم
رویا با ناز پلکی زد و جواب داد :منه منه زیبا رو رو
شراره لبخندی زد گونه ی رویا رو بوسید و با دست سالمش هلش داد به سمت بیرون :برو بیرون بچه
رویا با خنده گفت :باشه دیگه شری فنچول منو میندازی بیرون ؟؟
وبا خنده از آشپزخونه اومد بیرون که با دیدن من به حالت قهر سرشو برگردوند داشت میرفت سمت اتاقش که بغلش کردم و بردمش سمت کاناپه ها و گفتم :دخمل من چرا قهل کلده ؟؟؟
-من نمیفهمم چطوری من بچه ی شماهام اصلا هیچ تناسب اخلاقی نداریم من دخترم من نوجونم باید لوس حرف بزنم و دم به دیقه با دوستام بیرون باشم اونوقت بابام لوس حرف میزنه و مثلا مامانمم همیشه بیرونه چی وضعیه آخه؟؟؟
با خنده قلقلکش دادم که قهقه اش رفت بالا
رویا-بــــــــابــــا بابا ولم کـــــــــــن
romangram.com | @romangram_com