#نه_دیگر_نمی_بخشم_پارت_31
حالا میفهمیدم رویا چی میگه واقعا کار سختی بود که برگردی به خواهر زنت بگی بیا برای من غذا درست کن و از مهمونام پذیرایی کن چون معلوم نیست زنم کجاست
-راستش نمیدونم چطوری باید بگم
با لحن مضطربی پرسید-اتفاقی واسه رویا افتاده ؟؟؟؟؟؟؟
-نه نه نه رویا حالش خوبه مثل همیشه تو اتاقشه ولی راستش یه درخواستی ازتون داشتم
کاملا معلوم بود که رفته تو شک چون چه توی خانواده ی خودش هیچ وقت با این احترام باهاش حرف نمیزدن منم نسبت بهش بی تفاوت بودم با اینکه دلم به حالش میسوخت نمیتونستم رفتار بهتری باهاش داشته باشم تا حساسیت آرزو رو بیشتر کنم
-چه درخواستی؟؟؟
-راستش میدونید من اومدم خونه و دیدم آرزو نیست
صدای خیلی آرومی ازش اومد که میگفت :خوب اینکه چیز عجیبی نیست
بی توجه به حرفش ادامه دادم –هرچی هم بهش زنگ میزنم گوشیش خاموشه
-خوب الان چه کمکی از من بر میاد
-راستش امروز تو شرکت پسرخاله ام یهویی خبر داد که میخوان امشب بیان اینجا
نذاشت ادامه حرفمو بزنم با لحن غمگینی جواب داد چشم میام
-من واقعا شرمنده ام شراره
romangram.com | @romangram_com