#نه_دیگر_نمی_بخشم_پارت_26


-ور وره جادو نبودیم که به لطف شما شدیم

-کامران میگی یا بیام ؟

-چشم چشم میگم

بعد از مکثی گفت :امشب قراره بیایم خونتون ؟

با تعجب نگاهش کردمو و گفتم :خونه ی ما خونه ی ما برای چی

با خنده جواب داد :راستش قراره با خانواده خدمت برسیم برای امر خیر

و مثلا از خجالت سرشو انداخت پایین

با بهت گفتم :امر خیر امر خیر برای چی ؟

با خنده گفت :آرش بیا دست از این لجبازی بردار دیگه باید قبول کنی که سن شوهرت گذشته

تازه فهمیدم داره شوخی میکنه پاشدم که بیفتم دنبالش که فشنگی از در زد بیرون

بی توجه به کارمندا که داشتن با تعجب نگاهمون میکردن داد زدم :مردی وایسا

صداشو نازک کرد و با لحن زنونه ای گفت :اوااااا آقا آخه من به این خوشگلی و ظریفی کجام به مردا میخوره


romangram.com | @romangram_com