#نه_دیگر_نمی_بخشم_پارت_14
-کاری با من داشتید ؟
-شنیدم خوب رویا رو کوک میکنی که به جون آرزو بیفته
بگو آرزو جون پیش ددی جونش از من گله کرده لبخند تلخی زدم و گفتم :من هیچ وقت اینکارو نمیکنم
با دست روی میز کوبید و گفت :پس اینکه رویا برگرده به آرزو بگه تو مادر من نیستی شراره مادر منه کوک کردن نیست دیگه نه ؟
-من چیزی به رویا نگفتم دیگه اون مشکل آرزوه که دخترش اونو مادر خودش نمیدونه
با سرعت تمام جامدادی رو میزشو به سمتم پرت کرد که سریع جاخالی دادم با فریاد گفت :چطور جرائت میکنی؟؟؟؟؟هان ؟میبینم زبون در آوردی
با بغض گفتم :من همیشه زبونم در برابر شما کوتاه بوده و هست مشکل اینه که نمیخواین ببینین اونی که از 8 سالگی اش رویا رو بزرگ کرده منم نه آرزویی که همیشه پی دوستاش و خوشگذرونی هاش بوده
به سرعت به سمتم جهش برداشت که خودمو گوشه ی جمع کردم بالا سرم وایستاد و گفت :خوبه اینقدر میترسی و واسه من بلبل زبونی میکنی حتی لیاقت اینو که دستم بهت بخوره رو هم نداری
پوزخندی تلخ زدم خوبه لیاقت ندارم و هربار یه چیزی رو بهونه میکنن که تن وبدن منو کبود کنن
به سمت میزش رفتو روبه من گفت :پاشو برو لب تاپتو بیار یه چند روز که دستت نباشه یاد میگیری اینطوری راجب خواهر بزرگ ترت حرف نزنی
-امــا شما که میدونید من سفارش تایپ دارم بدون لب تاپ کار مردم رو زمین میمونه
شونه ای بالا انداختو گفت :اینم یه نوع تنبیه
romangram.com | @romangram_com