#مزاحم_دوست_داشتنی_پارت_57

آرام: بيشعووووور ،بهت ميگم دختره چه شكليه ميگی نميدونم؟



بگو چرا انقدر سنگشو به سينه ميزنيو نگرانشی و براش خرج ميكنی، نگو دختر نيست فرشتس...

من:ب برو بابا، تا الان چيكار ميكردين؟

آرام: تو اومدي بالا مام اومديم رفتيم تو اتاق يكم حرفيديم، خيلی دختر ماهيه ازش خوشم اومد...

من: خب به سلامتی...

آرام: فردا قرار شد زود بياي پايين كه برين خريد...

من: گيري كردم به قرآن، اصلا حوصله ندارم...

آرام: از خداتم باشه با دختر به اين خوشگلی بري بيرون، كلی خوش ميگذره بهت، كاش منم كلاس نداشتم...

من: اون بايد از خداش باشه با من بياد بيرون، الآن تو... عروسيه...!!!!

آرام: بی ادب....

من: برو ميخوام بخوابم.

بی حرف بيرون رفت و منم بی حرف خوابيدم!!!!...



*فصل هشتم*



واااااااي خدا چقدر هوا گرمه، من مو ندم جهنم چطوريه پس....؟؟؟!!!

خدايا، پروردگارا.....

هركاري ميخواي با اين بندت بكنی بكن، فقط جان من تو جهنم ننداز كه طاقت ندارم....


romangram.com | @romangram_com