#مزاحم_دوست_داشتنی_پارت_23
سرمو تكون دادم، دركش می كردم...
با تموم شدن آهنگ، همشون متوجه من شدن و اومدن سمتم، با عصبانيت گفتم من: مگه قرار نبود اين خبرا نباشه؟ شروين: توكه نبودي برادر...
من: حالا كه هستم...
شروين: عصبی نشو ،ميرن...
من: تا كی؟ اشكان: تا فردا.
كولمو روي شونم انداختم و گفتم من: پس من ميرم فردا ميام.
شروين: بيخيال بابا، خوش ميگذره توأم امتحان كن خوشمزس...!!!!
من: مگه غذاس كه بچشم؟؟
من از اينكارا خوشم نمياد، دور هم بودنتون فقط شده كثافت كاري...
اشكان: حالا تو جلوي گناه هاي ديگتو بگير، اين رو بيخيال خدا ميبخشه...
من: چرا چرت و پرت ميگی؟؟؟ من كی حرف گناه زدم آخه؟
بحث گناهش كاملاً جداست، به غير اون من هزارتا دليل ديگه دارم واسه نكردن كارايی كه شما ميكنين، ميخواي بگم؟
شروين: تو كه رفتی منبر، بقيشم بگو مستفيض شيم...
بر عكس شروين كه همه چيو به شوخی گرفته بود، با جديت گفتم
من: سيگار و قليون و مشروب دوست ندارم، چون واسه سلامتيم ضرر داره من جونم برام مهمه دلم نميخواد سرطان بگيرم بميرم...
ماهواره و فيلم سوپر نميبينم، چون به نظرم احمقانس آدم بشينه كثافت كاري و ديوونه بازي مردمو ببينه، وقت آدم خيلی با ارزشه حيفه پاي ماهواره هدر بشه، كار هاي مهم تري هست...
از دختر بازي متنفرم، چون خودم به غير مامانم خواهر دارم، دلم نميخواد بلايی سرشون بياد، همتون هم خواهر دارين هم مادر...!!!!!
تا حالا يه بار فكر كردين اگه اين بلا سرشون بياد، چه حالی ميشين؟ مطمئناً خودتونو مقصر ميدونين...
شروين: مادر و خواهر ما اهل اين حرفا نيستن...
romangram.com | @romangram_com