#منشی_مدیر_پارت_32
- من نميدونم.. يعني مثل تو بد پيله نبودم که پدرت موضوع رو تعريف کنه.
- چه موقع پدر و عمو روابطشون رو قطع کردند؟
- بيست، بيست و يک سال پيش
- يعني تقريبا دوسال بعد از ازدواج شما.... پس چطور شما از اين موضوع بي اطلاع هستيد؟ شما هم دختر عموو هم همسر پدر بوديد چطور چيزي متوجه نشديد؟ يعني پدر براتون توضيح نداد به چه علت با عمو قطع رابطه کرده؟
-نه... يعني فرامرز نميخواسته در اين رابطه حرفي بزنه منم به خواسته اش احترام گذاشتم.
- به خاطر شما نبوده؟
- چطور همچين فکري به ذهنت رسيد؟
در حاليکه سعي داشتم به طريقي خودم را رفع و رجوع کنم گفتم:
- خب اخه شما اصلا حرف نميزنيد بعد از اين همه سال امروز بهم خبر ميديد که من يه عمو دارم.... شايد اگر شمام جاي من بوديدهمين فکر به ذهنتون مي رسيد... البته من منظوري نداشتم يعني قصدنداشتم به شما بي احترامي کنم.
- ولي اين کارو کردي
- مامان اين يه حدس بود...يه سوال، فکر نميکردم از دستم دلگير بشيد در هر صورت ازتون معذرت ميخوام بهتر نيست براي اينکه دوباره سو تفاهم نشه هرچي که ميدونيد رو برايم تعريف کنيد. آخه من خيلي گيج شدم.
- اخه دختر تو چقدر بد پيله اي؟ گفتم که من از چيزي خبر ندارم. به خاطر پدرتم کنجکاوي نکردم.
با ناباوري گفتم: يعني حدس هم نميزنيد
مامان لحظه اي فکر کرد و گفت: فرامرز از بي عاطفه شدن او عذاب ميکشيد
- بي عاطفه شدن؟ يعني قبلا بي عاطفه نبوده؟
- نميدونم... ولي از نظر من اون بي عاطفه ترين ادم روي زمين بود.. ولي فرامرز اينطور فکر نميکرد بعد از اينکه بي هيچ دليل قانع کننده اي بي توجه به مخالفت هاي فرامرز و دلتنگي هاي پدر و مادرش از ايران رفت اينو کم کم حس کرد.
romangram.com | @romangram_com