رمان منشی مدیر

#منشی_مدیر_پارت_31


- منظورت چيه؟

- اول که وارد خونه شدم بوي ادکلن حس کردم. پيش خودم فکر کردم که شما سراغ ادکلن مورد علاقه پدر رفتيد ولي الان که گفتيد يکي اومده بود ديدنم حدس زدم که اين بو بايد مربوط به همين شخص باشه. درست حدس زدم نه؟

- اره.. البته اون فاميل ماست.

- فاميل ولي تا اونجايي که يادمه ما فاميل نداشتيم.( تو همه ي داستانا ادما بدون فاميل و جدو اباد ميشن)

- چون تو تاحالا نديديش و البته اين نسبت خيلي نزديکه

- پس حتما اون از طرف پدره

- درست حدس زدي.

- چون پدر تک فرزند بوده پس عمو و پسر عمو نبوده فاميل مادري پدر هم نبوده پس ميمونه فاميل پدري.

- فرامرز تک فرزند نبوده يه برادر ديگه ام داره.

با تعجب به دهان مامان چشم دوختم ولي مامان حرف ديگري نزد

- شما از اين موضوع بي خبر بوديد؟

- نه

- پس به چه دليل همچين دروغي به ما گفتيد؟ حتما پس فردا سرو کله عمه ودايي و خاله هم پيدا ميشه

- نه در مورد من هرچي مي دوني واقعيت داره اما در مورد پدرت تنها دروغي که به شما گفته شده اينه که پدرت تک فرزند بوده.

- پس به چه دليلي وجود عمو رو منکر شده؟


romangram.com | @romangram_com