#منشی_مدیر_پارت_108

براي چي؟

- بخاطر تموم شدن يکي از مجتمع هاش منم رفته بودم سفارش شيريني و شام بدم و براي همين اون موقع که شما تماس گرفته بوديد نبودم. حالااجازه ميديد بمونم . اقاي فرهنگ خودشون من و الناز رو تا دم در خونه مي رسونند. شما نگران نباشيد خب ماماني ديگه کاري نداريد؟

- نه مواظب خودت باش

- چشم خدانگهدار و گوشي را به اقاي فرهنگ برگرداندم و گفتم: ازتون ممنونم.

دستمالي به طرف گرفت و گفت: بيا گوشه لبت رو پاک کن و با دست ديگرش که ازاد بود اينه را به طرف برگرداند و گفت: يه نگاه به خودت بنداز . گوشه لبم خوني بود و روي دهانم هنوز اثار دست عماد باقي مانده بود و گونه ام بر اثر سيلي قرمز شده بود. رنگ صورتم پريده بود و اثارترس هنوز در چشمانم پيدا بود.

- مي دوني اگر چند ثانيه دير تر رسيده بودم چي ميشد؟ واي که چقدر خدا بهت رحم کرده فکر کن اگه سه نفري ريخته بودند سرت سريه دقيقه کارت ساخته بود. چند بار بهت گفتم بگو مامانت اين موقع بياد جلوي در منتظرت بمونه؟ وقتي بهت ميگم اينا هر کاري از شون بر مياد باورت نميشه به نظر من بايد از اين مجتمع بريد ... ااا پسره ي عوضي به زود بيست و دوسالشه عجب دوره زمونه اي شده توي خودت نريز اگر ميخواي گريه کني خجالت نکش گريه کن سبک ميشي.

تا حالا جلوي کسي گريه نکردم اما بغض بد جوري جلوي گلويم را گرفته

- مطمئن باش اين بغضي که داره خفت ميکنه با نفس عميق کشيدن از بين نميره.

در حاليکه سعي ميکردم بغضم در صدايم اشکار نباشد گفتم: ميشه ديگه در اين مورد حرف نزنيم؟

با عصبانيت گفت: نه نميشه چون تو يه ادم کله شقي.. يه دختري که گوش به حرف بزرگتر از خودش نميده فکر ميکنه خودش همه چيز روبهتر ميدونه يه دختري که همه چيز رو به شوخي ميگيره نمي دونه که چه خطراتي تهديدش ميکنه. نمي دونه بعضي ادما به اندازه يه حيون ام شعور ندارن. باورش نميشه حاضرن به خاطر چند لحظه خوش بودن با زندگي و اينده يه دختر بازي ميکنند. نمي دوني يه دختر با شرايط تو لقمه دندون گيري هست که دهن همه رو به اب ميندازه. حالا ميخواي چيکار کني؟

نميدونم

- خب پس گوش کن تو ميري با مامانت صحبت ميکني وبه يه جاي ديگه نقل مکان ميکنيد

- به همين راحتي که شما ميگيد نيست. بهتره از مامان بخوام عصر ها جلوي مجتمع منتظرم بمونه.

-اين کار ديگه فايده اي نداره اين مال اون موقع بود که من فکر مي کردم فقط مي خوان سر به سرت بذارن اما حالا موضوع فرق مي کنه.فرض کن يه شب سه نفري بريزن خونه تون شايد الان داري با خودت مي گي جرات همچين غلطي رو ندارن ولي اشتباه مي کني دختر خانوم وقتي يه چاقو بذارن زير گلوي مامانت اون موقع اس که هر کاري بگن مجبوري بکني تازه چه معلوم يه بار ديدي بعدم هر دوتون رو کشتن يا شايدم نکشتتون فقط يه بار خبردار ميشي که.....

با ترس به او که در ارامش رانندگي مي کرد و حرف مي زد نگاه کردم.حرفش را نيمه کاره رها کرد نگاهي به صورتم انداخت و گفت:چيه ترسيدي؟ولي ادم نبايد از شنيدن حقايق بترسه.بايد بشنوه و نذاره همچين مسائلي براش پيش بياد.البته منظورم ادماي عاقل هستن.تو فکر مي کني اين پسره دست از سرت برمي داره؟از الان تا هفته ديگه هر وقت جلوي اينه مي ره و جاي ناخوناي تو رو روي صورتش مي بينه به خودش قول مي ده حسابت رو برسه.علا الخصوص وقتي اون دونفرم مسخره اش کنن که نتونستي از پس يه دختر بر بياي اون مصمم تر مي شه که باهات تسويه حساب کنه وضعت خيلي خرابه و با تاسف سرش را تکان داد.

-اونا نمي تونن عماد رو مسخره کنن

romangram.com | @romangram_com