#مهندسین_شیطون_و_اخمو_پارت_58

امیر- چی شد !؟ نباید میدیمشون؟؟
عصبی شدم....یعنی چی؟؟
-منظورتون چیه؟؟ اون وکیل بود در ضمن به شما چه ارتباطی داره که منو بازخواست میکنید؟؟؟
امیر -بازخواست نبود ...یه سوال ساده بود
-سوال ساده رو با کنایه نمیپرسن...!
امیر بسته ای جلو آورد-اینو مامان داد بیارم براتون ...
قابلمه ای دستش بود ...
چشمام برق زد ...
خدایا نذر میکنم اگه آش بود چند صد تایی صلوات بفرستم....خدایا خواهش ...
امیر- نمیخوای بگیریش؟؟
نگاه مشتاقمو دوختم به چشمای طوسیش
-چیه؟؟
خدایا بگه آش ...
بگو آش ...
تا حرف از دهنش بیاد بیرون یه بار مردم و زنده شدم که گفت
امیر-آش رشته
اصلا حواسم به وجودش نبود پریدم هوا ...

romangram.com | @romangram_com