#مهندسین_شیطون_و_اخمو_پارت_44
-دارم براتون کیک میپزم ...
مادرجون- بپا خودت کیک نشی دختر ....اصلا نمیخواد تو کار کنی ...وای نیلو آشپزخونه رو که به گند نکشیدی؟؟
خندیدم و گفتم - اووووه کجایی ببینی چه کردم ..دیگه وقت شوور کردنمم شده ...
مادر جون با اخم تصنعی نگام کرد و یه پس گردنیه جانانه مهمونم کرد ....
-آخخخخ
مادرجون- مرض آخ ....خجالتم خوب چیزیه والا ...
-بابا حرفمو پس میگیرم...تو این دور زمونه دخترا از مد افتادن پیرزنای مایه دار رو دارن با سر میبرن ....مراقب خودتون باشید ...
مادر جون دیگه با این حرفم گوشمو گرفت و پیچوند ....
-آخ آخ ... غلط کردم عزیزم ....اصلا پیرزن خودم ...تازه از خدامم هست
مادر جون دیگه تحملش تموم شد و بلند زد زیر خنده
مادر جون- خدا لعنتت نکنه دختر ....برو اونور خفم کردی ....یکمم خجالت بکشی بد چیزی نیست ...
-خجالت ....؟؟ چیه؟؟؟
مادرجون فرم زدنم رو گرفت که گفتم
-غلط کردممم.....
پریدم و دو تا ماچ گنده از لپاش کردم
-عاشقتمممم
مادر جون -بی نهار نمونیم ؟؟!!
romangram.com | @romangram_com