#مهندسین_شیطون_و_اخمو_پارت_13

-نه عزیزم ...نه قربونت برم... فقط ماشینم داغون شد
لب زیریمو به حالت گریه آوردم جلو که یه دفعه مادرجون بغلم کرد
مادرجون با گریه- عیبی نداره دخترم...ماشین به جهنم.... خداروشکر خودت سالمی... اصلا اشتباه کردم برات ماشین خریدم ....
از بغلش خودمو کشیدم بیرون و با اخم تصنعی نگاش کردم
-همینه دیگه...چرا نمیگی باید یه ماشین درست حسابی برات میخریدم که اینجوری داغون نشه...نبودی که...نبودی ببینی با اون ماشینی که تصادف کردم حتی یه خط هم نخورد ...بعد پراید من کامل رفت تو...آخه پرایدم شد ماشین ؟؟؟ اگه مال منم مدل بالا بود فقط چند تا خط میخورد
مادرجون لبخندی زد
مادرجون-آروم عزیزم...شوخی کردم دختر خوب...بیا داخل بابا
-اینو چکارکنم مادرجون؟؟؟
با دست به ماشین اشاره کردم
مادرجون -خودم ردیفش میکنم...
-ایول مادرجون خودم...
پریدم بغلش و بوسش کردم
همراه هم رفتیم داخل و بعد از یه دوش مختصر برگشتم تو سالن و دیدم مادرجون داره با تلفن صحبت میکنه و ...
مادرجون-بله...چشم امروز؟؟....حتما ...خدمت میرسیم....ممنون خدانگهدار
تلفن رو که گذاشت
-کی بود ؟؟
مادرجون- احمدی ...ظهر میریم نمایشگاه...خودت هرچی دوست داشتی بردار...پرایدت هم درستش میکنم و میفروشمش ...حالا خیالت راحت شد ؟؟

romangram.com | @romangram_com