#محاق_پارت_92
ـ اون بهمن که قایمش کرده بودی به باد دادیمش!
اخمی کرد و من به شانه اش تکیه زدم:
ـ نیلوفرم سیگاریش کردم. طلسممون شکست هما...
دست آزادش را دور گردنم انداخت:
ـ نیلوفر فقط هجده سالشه، غلط می کنه سیگار دود کنه، امشب رو می بخشم؛ اما...
به نیلوفر چشم غره ای رفت:
ـ نبینم دیگه بی من بوی دود بگیری ها...
https://t.me/Roman_Sedna
#پارت_سی_و_چهار
#پارت_34
نیلوفر سرخوش می خندد و تاری از موهای همایون را می کشد:
romangram.com | @romangram_com