#محاق_پارت_149

مچ دستم را همان بالا می گیرد:

ـ دوست دارم؛ ابراز خوشحالی کنم از دیدنت!

لب های رژ خورده ی شکلاتی ام را روی هم می مالم:

ـ خوبه! منم خوشحالم.

https://t.me/joinchat/AAAAAFdjBKNWQYmFEsjHlw





#پارت_پنجاه_و_یک

#پارت_51

و با همان ژست دنباله ی لباسم را کمی بالا می آورم و تعظیمی می کنم.

پوف کلافه ای می کشد و دست مرا رها می کند:

ـ کاملا معلومه چرا اینجام!

دنباله ی لباس قهوه ایم را می اندازم:


romangram.com | @romangram_com