#میشا_دختر_خون_آشام(جلد_دوم)_پارت_23
من _ چی و ؟
الیزا _ سیدنی مغز خر خورده ... می خواد بره به ریکی بگه دوستش داره
من _ چـــی ؟
الیزا _ واقعا نمی فهمم چش شده ...
من _ یعنی ریکی هم نسبت بهش علاقه ای داره ؟
الیزا _ نمی دونم ...
من _ تو چخبر ؟ جیم خوبه ؟
لبخند زد و گفت :
الیزا _ عالیه ... میشا ... ممنونم ازت ... کشورتون برامون خیلی امنه ... باور کن
لبخند دندون نما زدم و گفتم :
من _ خوشحالم ...
الیزا _ آدام یه چیزایی می گفت ... می گفت که عموش زندست
سرم و تکون دادم و گفتم :
من _ آره بهم گفت ... بالاخره شایعست ... گروه سایرس هنوزم بهمون حسودی می کنه ... ولی جرات مقابله باهامون و نداره
یه قلپ از خون و خورد وگفت :
الیزا _ راستش می دونی چیه ... دلم برای سارا می سوزه
من _ چطور ؟
الیزا _ سارا بچه می خواد ولی زک نه !
من _ ولی اونا تواناییش و دارن
الیزا _ درسته ولی زک میگه ما دوتا هم و دوست داریم کافیه ... می دونی اونا قرن هاست زن و شوهرن !
romangram.com | @romangram_com