#میشا_دختر_خون_آشام(جلد_دوم)_پارت_127
زدیم بیرون ... تا پامون و گذاشتیم بیرون گوشیم زنگ خورد ... نگاهی به
صفحش انداختم ، دیــوید بود .
من _ جانم ؟
دیوید _ الو میشا ؟ کجایی ؟
رونالد لب زد که چیزی نگم
من _ اومدم بیرون کار داشتم چطور ؟
با حرص گفت :
دیوید _ این دختره دیوونه اومده این جا کارت داره
با تعجب گفتم :
من _ کدوم دختره ؟
دیوید _ اون دختر جهنده
نفسم و فوت کردم بیرون و گفتم :
من _ اوکی ... الان میام
و بعد گوشی رو قطع کردم ... سریع سوار ماشین شدیم و به طرف اون جا
حرکت کردیم ...
تا به مقصد برسیم کلی توفکر بودم ... دوشبه از اون شب می گذره و هیرا
خیلی بهم مشکوک شده ... نمی ذارم نزدیکم بشه واقعا به بوی بدنش حساسیت
پیدا کردم .
وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم و زنگ زدیم ...
رونالد _ بگو که باهم رسیدیم
romangram.com | @romangram_com