#میشا_دختر_خون_آشام_(جلد_یک)_پارت_9
نیومده وسطه، ریکی هم با خنده داره به امیر نگاه میکنه.، با آهنگی که گذاشته شد دیگه نه من و نه رها
و نه شایان طاقت نیاوردیم و رفتیم وسط، یه آهنگ که مخصوص ما بود.
(آهنگ LMFAOبه نامSORRY FOR PARTY ROCKING)یه آهنگ فوقالعاده توپ !
جاتون خالی اون وسط کلی مسخره بازی در میآوردیم و مرده بودیم از خنده.
همه حلقه زده بودیم تا یکی یکی بیان وسط و یه حرکت پیاده کنن، نوبت امیر که رسید مرده بودیم
از خنده. یهو ریکی رو فرستادن وسط، یکی بیاد فکای ما رو جمع کنه، چه رقص خفنی داره؛ چه هلیکوپتری رفت. من رو فرستادن، خب منم رقص پام عالی... پا به پای ریکی شروع کردم و یه جای آهنگ دستامو بردم بالا و با قیافه بامزهای جیغ زدم:SORRY FOR PARTY ROCKING
یهو صدای منفجـر شدن بلند شد، همه خشکمون زده بود؛ آب دهنم رو قورت دادم و رومو کردم اینور، عه ریکی کو؟ کجا غیبش زد؟
یا خدا چه همهمهای شد؛ صدای آهنگ خاموش نشده بود و با صدای بلند و کر کنندهای میخوند و صدای
جیغ بچهها هم بلند شده بود. دنبال بچهها میگشتم، جیغ زدم: امیــر... شایان.
یهو سه متر پرت شدم عقب، واقعا وحشت کرده بودم؛ ساختمون منفجــر شده بود و آتیش گرفته بود.
همه با جیغ فـــرار کردن بیرون، حس کردم داره چشمام بسته میشه، رو گلوم احساس سوزش میکردم.
یهو ریکی بالا سرم ظاهر شد، چشمام تار میدید ولی نمیدونم چرا حس کردم چشمای ریکی قرمز شده.
یهو دستش رو برد سمت دهنش و بعد دو دقیقه گذاشت تو دهن من، اه ایــن چیــه؟
مــزه خون رو حس میکردم، هر چی سعی میکردم دستشو بر دارم ولی اون بیشتر دستشو فشار میداد، نمیدونم چی شد و چه اتفاقی افتاد که چشمام بسته شد و جهانم سیاه شد.
با صدای جیغ پریدم، یا ابالفضل اینجا کجاست؟ آخ گلوم، دستمو گذاشتم رو گلوم، پرخون شده بود.
اینجا کجاست؟ به دور و برم نگاه کردم؛ یه اتاق خیلی بزرگ و تمیز با ترکیب رنگ قهوهای و کرمی!
همینطور داشتم اینور و اونور رو نگاه میکردم که در باز شد و ریکی اومد تو، یهو تمام ماجرای دیشب
اومد تو ذهنم، با نگرانی پریدم و گفتم:سمــت من نیا!بهت گفتم سمت من نیا!
دستاش رفت بالا و گفت:خیلی خوب، خیلی خوب آروم باش.
من: دوستای من کجا هستن؟
خندید و نشست رو صندلی و گفت: خونههاشون .
من: میخوام برم، وسایل من کو؟
romangram.com | @romangram_com