#می_گل(جلد_دوم)_پارت_90

ام چه گناهی کرده؟اما باز پشیمون شد....فکر کرد..اگر بمونم باید قید دانشگاه رو بزنم..نه!!!من میخوام درس
بخونم...چقدر بچه گانه باور کرده بود شهروز رو حرفش میمونه..شاید یکی دو ترم پافشاری و لجبازی میکرد..اما
اگرمی گل رویه ی محبت و پیش میگرفت با وجود محرمیتی که بینشون بوجود میومد...حتما از موضعش پایین
میومد!!! احساس تنهایی میکرد....لیلی هم که باهاش قهر بود..یاد اس ام اسی افتاد که برای یاد آروری انتخاب واحد
بهش زده بود....فکر کرد ادم کینه ایی نیست...زنگ بزنم یه کم باهاش حرف بزنم..درسته زیادی دخالت میکنه...اما
از بی کسی بهتره! با دومین بوق گوشیش و جواب داد!
-سلام می گل خانوم..چه عجب یادی از ما کردی!-سلام...خوبی لیلی؟ -از احوال پرسیای شما....چه خبر؟؟نینیت
چطوره؟ می گل به شکمش نگاهی کرد و بی حوصله گفت:خوبه! -چته؟؟؟بی حالی؟؟چیزی شده؟؟؟هنوز
بیمارستانی؟ -نه بابا..اومدم خونه خبرم.. -خب این که خوبه..در جوار عشقت و بچه اش و... -برو بابا..کودوم عشق؟
-او...او...چی شد؟؟؟کودوم عشق؟؟...شهروز دیگه!!! -بی خیال بابا....زدیم به تیپ هم حسابی. -ااا...چرا؟؟؟ -
چمیدونم..نمیتونم جلو زبونم و بگیرم دیگه!!! -چی شده؟؟؟دعواتون شده؟؟ -دعوا که.....نمیدونم....گفت مرخصی
بگیر..گفتم تا اون موقع خوب میشم..لج کرد گفت اصلا نمیخوام بری دانشگاه..منم گفتم نمیرم اما زن تو هم
نمیشم...همه چیز و خراب کردم لیلی..همه چیز رو....دارم دیوونه میشم..شهروز از این رو به اون رو شده... -دیدی
گفتم آخر خونه نشینت میکنه!!! -می گل خواست باز از شهروز طرفداری کنه..اما چی میگفت چیزی که عیان است
چه حاجت به بیان است...شهروز علنا گفته بود نمیزام بری دانشگاه دیگه!!! -کاش خونه نشینم کنه!!! -کاش؟؟؟؟ -
آخه بار دوم عصبانی شدم گفتم میرم...اونم گفت نری خودم بیرونت میکنم!!! چرا داشت اینهارو برای لیلی
میگفت؟؟؟لیلی که خودش یه بار ازش خواسته بود تو زندگیش دخالت نکنه؟؟؟حالا چرا داشت مسائل خصوصی

romangram.com | @romangram_com