#می_گل(جلد_دوم)_پارت_82

بکشی که اگر شهروز بفهمه با بچه اش که تو شکمته این کار رو کردی زندگی رو برات جهنم میکنه و اگر مورد
آخرباشه بهتره با شهروز روراست صحبت کنی....خواسته های جدیدت و بگی و با هم کنار بیاید!
-هیچ کودوم از اینایی که میگی نیست!حس مادرانه هم دارم.....اما برای مادر شدن زود بود..
-مگه فقط تقصیر شهروزه که تو مامان شدی؟
-پس تقصیر کیه؟
آرمان خیره به می گل نگاه کرد...چی باید بهش میگفت؟؟؟بهت آرمان و می گل با سوالش شکست!
-مگه اولین بار بود با دختری رابطه داشت؟؟چرا تا حالا این اتفاق نیافتاده بود؟؟پس حتما نقشه ای داشته دیگه!!!
چقدر لیلی خوب کارش و انجام داده بود....می گل جواب این سوال و میدونست..پس چرا سوال و تکرار کرد؟؟؟چرا
لیلی اینقدر موذیانه رو افکارش تاثیر گذاشته بود؟اما جواب آرمان شوکی به می گل وارد کرد!
-از کجا میدونی تا حالا این اتفاق نیافتاده بود؟
می گل چشمهاش گرد شد...تو صورت آرمان برای چند ثانیه مات موند و بعد با صدای لرزونی گفت:یعنی شهروز باز
هم بچه داره؟
آرمان از این اشتباه می گل پوفی زد زیر خنده و گفت:نه بابا بچه اش کجا بود؟؟؟
-تو میگی بار اولش نبوده این اشتباه و کرده!!!
-خب هر چیزی راهی داره...قرار نبوده اون بچه ها بمونن!!!
-چطور به من که رسید باید بمونه؟؟؟میدونی چرا؟؟؟چون مادر پدر ندارم..که بفهمن خرش و بگیرن !!!چون کسی و
ندارم حامیم باشه...چون بدبختم..برای همینه!!!

romangram.com | @romangram_com