#می_گل(جلد_دوم)_پارت_8

پیداش میکنم صداش میکنم!از هم خداحافظی کردن و می گل با تقه ای که به در زد وارد اتاق دکتر شد!شهروز در
حالی که در حال سر و کله زدن با نتها بود با شنیدن تقه ای که به شیشه خورد سر بلند کرد..با دیدن دختر جوانی که
لبخند به لب سرش و کمی به نشونه ی سلام پایین اورد شیشه رو داد پایین!-بله؟-سلام..من لیلی هستم دوست می
گل و دستش و به سمت شهروز دراز کرد!شهروز با استرس دستش و فشرد و گفت:سلام..اتفاقی افتاده؟-نوبتش
شد..گفت برید تو..با اجازه...این و گفته و به سمت خونه راه افتاد..شهروز برگه های تو دستش و توی کیفش گذاشت
و به سمت مطب حرکت کرد..بعد از اینکه خودش و به منشی معرفی کرد اجازه ورود گرفت و وارد اتاق دکتر
شد!می گل قبل از ورود شهروز اطلاعات اولیه رو داده بود...شهروز سلامی کرد و روی صندلی کنار می گل
نشست!دکتر:سلام پسرم...تبریک میگم!!-ممنون...خنده ی رو لب شهروز از ته دل بود!دکتر:خب دخترم..گفتی 11
سالته و بارداری اولته و 4-5ماهه ازدواج کردید!!شهروز برگشت می گل و نگاه کرد!می گل هم برگشت و همین
کار رو کرد و لبخندی بهش زد...چی باید میگفت؟بعد رو کرد به دگتر و گفت:بله.-ببین عزیزم...بارداری اصول
خودش و داره..مخصوصا که سنت کمه!!شاید به خاطر سن زیاد همسرت ترجیح دادید بچه دار بشید..اما هر چی که
بود بهتر بود قبلش تحت نظر میبودی...ولی اشکال نداره..یه سری ازمایش برات مینویسم ...و در همین حال شروع
کرد به نوشتن آزمایش!-چند تا هم قرص مینویسم..چیز خاصی نیست بیشتر تقویتیه...بارداری زیر 02سال
خطرناکه..من به همه مریضهام توصیه میکنم ازش پرهیز کنن.اما برای شما حالا که شده کاری نمیشه کرد...فقط باید
خیلی مراقب خودت باشی...فکر مکینم علائم بارداری هم کاملا مشخص شده..از بی حالی و رنگ و روت
معلومه..سعی کن استراحت کنی..نباید خودت و خسته کنی...از هر فرصتی برای استراحت استفاده کن.-اما من
دانشوجو هستم...درسهامم سنگینه!!-میدونم...اینجا نوشته...اما باید به فکر بچه هم باشی....درس دیر نمیشه...رشته

romangram.com | @romangram_com