#می_گل(جلد_دوم)_پارت_66
-چقدر راحت اعتراف میکنی؟
-برای اینکه حقیقت نداره...مسخره!!!! فکر کرده بود کیه؟....عمرا میومد خواستگاریم بابام من و بهش میداد!
-چی شد..تو که دوستش داشتی؟
-خر بودم دیگه..حالا باید اینقدر خر بشم و الاغ بشم تا تو دام یکی برای همیشه بیافتم!
می گل خندید..دیوونه...یعنی برات درس عبرت نشد؟؟؟
-عبرتش خیلی پند آموز نبود!
-گمشو...بی خیال این کارها بابا..بشین درست و بخون.
-گلاره خنده ی بلندی کرد و به شکم می گل اشاره کرد و گفت:چشم!!!
می گل که متوجه منظورش شده بود غش غش خندید و گفت:منم از دستم در رفت...چیکار کنم خب!! 6
-خدایی اون روزی که به آراد معرفیت کردم اینقدر خشک و مصمم گفتی نمیخوام که فکر میکردم هیچ وقت با هیچ
پسری دوست نشی..فکر نمیکردم اینقدر زود با شکم قلمبه ببینمت!!!راستی عروسی چی؟
-میگیریم..بزار به دنیا بیاد!
-مثل خارجیا..بچه اتونم تو عروسیتون هست!!!
هر دو خندیدن
-من دیگه برم..باید برم درس بخونم..فقط اومدم که سوء تفاهم نشه..از اون روز که بهم زنگ زدی . اونطوری حرف
زدی فکرم خیلی مشغول بود!!!صبح که میخواستم بهت زنگ بزنم کلی خدا خدا کردم جوابم و بدی تا سوءتفاهمی
بینمون نمونه!!
romangram.com | @romangram_com