#می_گل(جلد_دوم)_پارت_48
*من و میخواد یا بچه رو؟
هنوز به جوابی نرسیده بود که صدایی از جا پروندش
-احوال خانم خانوما!!!
سرش و بلند کرد..با دیدن آراد شونه هاش افتاد..برگشت به لیلی که خنده رضایتمندی رو لبهاش بود نگاه
کرد...لیلی خیلی سریع گفت:من میرم..با اجازه!!!
می گل دور شدنش و نگاه کرد و باز به سمت آراد برگشت
-بله؟
-توروخدا در جواب ابراز احساساتم اینقدر احساساتی نشو شرمنده ام میکنی!
می گل پشتش و به آراد کرد و خواست به سمت آژانس بره که سر خورد..آراد بازوش و گرفت و برای اینکه بتونه
هم خودش و کنترل کنه هم می گل و اون تو بغلش کشید!همونجا بود که شکم برجسته می گل توجهش و جلب
کرد!
بلافاصله می گل و از خودش جدا کرد و با چشمهاش از حدقه در اومده گفت:تو حامله ای؟
می گل از این فرصت استفاده کرد و گفت:من که گفتم ازدوج کردیم!
-تو بی خود گفتی...چون دروغ گفتی...می گل تو چیکار کردی؟اینده ات و تباه کردی!!!
می گل منتظر ادامه خزعبلاتش نموند..به سمت آژانس حرکت کرد...اما باز همون جای قبلی پاش سر خورد و اینبار
حتی آراد هم بهش نرسید تا بگیرتش....با برخوردش به زمین دستش و ناخودآگاه به پهلوش گرفت و آخ بلندی
گفت.....
romangram.com | @romangram_com