#می_گل(جلد_دوم)_پارت_39
جاش بود..اگر قرار باشه هر کاری موکلهام میگن بکنم که همه به خاک سیاه میشینن!!!حالا چی شده؟؟؟بدون فکر
اومدی گفتی به نامش کن..حالا اومدی میگی نکن..چه اتفاقی افتاده؟؟؟میشه بدونم؟؟؟یا باز رفتی تو فاز شهروز قبلیه
که نمیشه ازت چیزی پرسید؟شهروز خیره آرمان و نگاه کرد..نمیدونست بهش بگه یا نه...هنوز موضوع بارداری می
گل و نگفته بود..حالا بیاد بگه با هم مشکل هم داریم؟نا خودآگاه زمزمه کرد:می گل حامله است!نمیدونست چرا
زمزمه کرد..انگار هم میخواست آرمان بشنوه هم نشنوه!!!بلافاصله سرش و بلند کرد...آرمان خیلی خونسرد نگاهش
میکرد..نمیتونست از نگاهش بفهمه شنیده یا نه...اما لب که باز کرد جوابش و گرفت-مبارکه...پس داری بابا
میشی!!!خب حالا چی شده از تصمیمت منصرف شدی؟شهروز که انگار گوش شنویی پیدا کرده بود شروع کرد به
شرح مختصراز اتفاقات و رفتارهای می گل. -خب....من که چیزی به نامش نکردم..اما فکر نمیکنی باز عجولانه
تصمیم میگیری و قضاوت میکنی؟؟؟ببین شهروز می گل وارد جامعه ی بزرگتری شده...سنی هم نداره....باید یه
مدت تحمل کنی...بزاری کمی بچگی کنه..کمی جوونی کنه...اگر واقعا عاشقی با وجود بچه ای که تو راهه باید مدارا
کنی!-تو کردی که من بکنم؟-من با تو فرق داشتم-چه فرقی؟؟؟تو از مادر زاده شدی منم همینطور!!-نخیر..فرق ما 2
این بود که من خیانت دیدم..تو هم دیدی؟؟؟من بچه ای تو راه نداشتم تو چی؟؟؟من عاشق نبودم..تو چی؟اینکه
چیزی به نامش نمیکنی حق توهستش..نبایدم اینکار و بکنی..من نمیگم می گل دختر بدیه...اما با تجربه و فکر و
توانایی تو بهتره اموالت تحت اختیار خودت باشه!!!ولی اینکه اینقدر عصبانی بشی و سرش داد بزنی خیلی غیر
منطقیه....ببین شهروز..می گل.ترگل و کیانا و نیکی و....نیست...می گل..میگله..یه دختر بچه 11ساله که الان اوج
نیازش محبت و نوازش و قربون صدقه ولوس بازیه....میگن دخترها تا قبل از ازدواج یا رابطه اشون با پسری نیاز به
جنشس مخالفشون و با پدرشون رفع میکنن..یعنی محبتهای پدرانه است که این نیاز و تامین میکنه...می گل از این
romangram.com | @romangram_com