#می_گل(جلد_دوم)_پارت_165
بود. لیلی از در اومد تو...شالش رو که دور گردنش بود باز کرد و پرت کرد رو مبل و گفت:هفته دیگه تولدمه می گل
کمی نگاهش کرد *تابستون بر میگرده شهرش؟؟؟ -شاید نخواد خونه رو بسپره دست من...شاید از اینکه فقط من 7
تو خونه باشم خوشش نیاد. می گل شونه بالا انداخت و گفت:خب؟ البته شونه بالا انداختنش در جواب فکر خودش
بود اما لیلی بد برداشت کرد! -تولد تو بود زنگ زدی آه و ناله که تنهام و شهروز نیست و دلم گرفته و.... پاشدم
اومدم..حالا تولد منه شونه بالا میندازی؟ -بابا برای تو شونه بالا ننداختم که داشتم فکر میکردم! لیلی به سمت یخچال
رفت و گفت:تو خلیا!!!حالا بی خیال شیشه اب و سر کشید و گفت:میخوام تولد بگیرم! -تولد؟؟؟کی و عوت کنی؟؟من
و تو و همسایه ها! -نخیر...بچه های دانشگاه...فربد می گل از جا پرید -جتما آراد رو هم میگی! -منم نگم خودش
میاد! -اصلا مگه قراره قاطی بگیری؟ -پس چی؟؟حموم زنونه راه بندازم.؟ شاید اگر می گل احساس میکرد لیلی مثل
ترگله حتما ترکش میکرد..اما حقیقتش لیلی مثل ترگل نبود..رابطه اش با فربد معقول بود...شطون بود..اما مثل
خیلیای دیگه....تا به حال ازش چیزی ندیده بود که رفتار تر گل رو براش تداعی کنه!!! -باشه...من کمکت میکنم..اما
اون شب خونه نمیمونم!! -کجا میرید اونوقت؟ می گل فکر کرد *راست میگه کدوم قبرستونی رو دارم که برم؟ -
خب میمونم تو اتاقم لیلی معترضانه گفت:می گل!!!! -لیلی خواهش میکنم....من اصلا حوصله ی آراد رو ندارم..همون
تو شرکت که روزی 12بار میاد از جلوم با اون لبخند مسخره اش رد میشه بسه...باور کن خانوم فرج پور اونجاس
هیچی نمیگه..وگرنه هر بار یه تیکه ای هم مینداخت -می گل آراد تورو خیلی دوست داره!!! چنان جدی و با احساس
گفت که می گل برای چند لحظه شوکه نگاهش کرد -چطور؟؟؟ -نمیدونی چقدر به من میگه در موردش با تو حرف
بزنم....اما من هر بار از زیرش در میرم...هر بار با فربد میرم بیرون میگه می گلم بیار منم بیام..اما من باز بهت
نمیگم..نه اینکه نخوام با ما بیای بیرون..برای اینکه دوست ندارم تو زندگیت دخالت کنم!!یه چیزی میگم قول بده
romangram.com | @romangram_com