#می_گل(جلد_دوم)_پارت_160
میگی؟چطوری؟؟؟تو هم که کسی رو اینجا نداری؟با این فکر باز مایوسانه رو صندلی نشست.-از کجا میدونی؟؟؟تو
این چند وقت خیلی دوست پیدا کردم*راست میگه..دختر اجتماعیه....با همه زود دوست میشه..حتما میتونه برام
کاری پیدا کنه! می گل در حالی که کوکو سیب زمینی رو بر میگردوند رو به لیلی که در حال درس خوندن پشت میز
بود کرد و گفت:چی شد؟-چی چی شد؟-کار دیگه!!!-پول میخوای من بهت بدم!!!*پول که میخوام..اما از تو نه*-پس
از کی؟از آرمان نه..از خاله نه..از شهروزم که نه!!!!*-از خودم*.-هه!!بشین تا برسه!*-تو خفه شو..!-نه..پول
نمیخوام...ولی دوست دارم یه جا مشغول بشم...!!-یه جا هست..اما فکر کردم شاید راضی نباشیباز با هیجان به
سمتش برگشت-کجا؟؟؟تو چه میدونی راضی نیستم؟-آخه شرکت آراده!شونه هاش افتاد... به سمت گاز برگشت و
گفت:بعنی تو این شهر به این بزرگی فقط تو اون شرکت کار هست؟-با شرایط تو بله..اونم همون بند "پ" استفاده
شده...وگرنه اونجا هم نبود!بعد از کمی مکث در حالی که دونه انگوری تو دهنش گذاشت گفت:البته تو بخش آراد
نیست...تو بخش خود فربده!!منم فکر کنم چند وقت دیگه بیام اونجا....آخه من زبانم خوبه..برای بخش خریدهای
خارجیشون احتیاجم دارن*!این همینجوریش که پول داره..سر کارم بره...پس من چی؟؟اینطوری نمیشه اینجا
موند!مردم اینقدر به خاطر بی پولی نشستم تو خونه!!!-حالا چه کاری هست؟؟؟ابدارچی نباشه!-نه بابا فکر کن آراد
بزاره تو ابدارچی بشی-به آراد چه..مگه نمیگی قسمت اون نیست؟؟؟-تو قسمت اون نیست...شرکت اون که
هست!!راستی چرا جواب تلفن هاش رو نمیدی؟؟؟بیچاره مثل مرغ پرکنده یه سره با فربد پیش منه...!!-ناراحت
تنهایی خودتونی یا ...-بروبابا....بد بینیا!!!-اصلا چی شد تو با دوست آراد دوست شدی؟-بابا این آراد یه سره دم
دانشگاه بود مخ تورو بزنه....گاهی فربد هم باهاش بود....تا اینکه فهمید من و تو با هم صمیمی هستیم..به من متوسل
شد!!تو این رفت و امدها گاهی فربد هم باهاش بود..این شد که من و فربد با هم جوش خوردیم!-پس گل تولد هم با
romangram.com | @romangram_com