#می_گل(جلد_دوم)_پارت_152
سیگارش...خوشبختانه تموم شده بود!!!با عصبانیت کاپشنش و برداشت و کلیدم برداشت و رفت بیرون. 4-5دقیقه
بعد دیدم در باز شد!!!ترسیدم فکر کردم برگشته...یهو دیدم خانوم و آقای املشی ان!کلید و روی پله ها جا گذاشته
بوده...اونها که سر و صدا دوباره توجهشون و جلب کرده بود اومده بودن از خونه بیرون که با باز شدن در خونه ی ما
رفتن تو از چشمی نگاه میکردن...که میبینن آراد کلید رو جا گذاشته بوده...برای همین در و باز کردن و به من گفتن
بدو فرار کن!!!منم همون مانتو روسری که دم دستم بود پوشیدم و رفتم پیش شهروز!-به هیچ کس نمیگی رفتی
اونجاها...تو یه راست اومدی پیش مامانم...باشه//؟؟بگی پیش شهروز بودی تمام تهمت هاش رو ثابت میکنه!!!تو
اصلا شهروز رو ندیدی..!!! می گل فقط با سر تایید کرد...دست شکسته اش رو گچ گرفتن و یه شبه پرونده ی قطوری
برای آراد درست کردن...فردا صبح باید میرفتن برای شکایت!از خونه که بیرون رفت ا ول مستاصل بود...بعد فکر
کرد چاره ای غیر از خونه لیلی در حال حاضر نداره...به سمت تلفن عمومی رفت...برای اینکه اعتراض و ناراحتیش رو
به شهروز ثابت کنه از خونه شهروز هیچی نیاورده بود...فقط کتابهاش و یکی دو دست لباس...حتی پول هم به اندازه
ای برداشته بود که برسه به خونه لیلی..متاسفانه فکرکرده بود زیر بار منت شهروز نمونم..اما فکر نکرده بود به چه
قیمتی...و اگر زیر بار منت شهروز نباشه پس قراره کی سرش منت بزاره و زندگیش رو تامین کنه!با پولی که داشت
کارتی خرید و شماره لیلی رو گرفت -بله؟ -سلام لیلی!! -می گل توی؟؟ -آره..کجایی؟ -من دانشگاه..تو کجایی؟ -
تو خیابون لیلی ناباورانه داد زد:بیرونت کرد؟؟؟یعنی منتظر نشد بچه اشم به دنیا بیاد؟ -چرا...زایمان کردم..حالا
برات میگم...کی میری خونه؟؟؟ -من کلاس دارم..بیا کلید و بگیر برو. -نه..دم دانشگاه با این چمدون نیام
بهتره...اگر میشه ادرس بده میرم در خونت وامیستم تا بیای! -باشه هر طور راحتی.... لیلی ادرس رو داد و می گل با
یه دربست رفت اونجا...با این چمدون عمرا نمیتونست پیاده یا با وسایل عمومی بره..شایدم بد عادت شده بود
romangram.com | @romangram_com