#می_گل(جلد_دوم)_پارت_14
فردا!!!می گل دنبال آراد که با عصبانیت به سمت ماشینش میرفت حرکت کرد ...آراد در و براش باز کرد...خواست
بهونه بیاره..اما دید جلوی دانشگاهه..یهو یه اتفاقی میافته براش بد میشه..باز اینطوری میتونست سر و ته قضیه رو هم
بیاره!!!با کلافگی تو ماشین نشست!-آراد....بگو!!-چی و بگم؟؟؟تو نمیخوای تمومش کنی؟؟؟حالا که دانشجویی...یه
خونه سوا بگیر ازش جدا بشو!!!-نمیخوام اینکار رو بکنم!!!این جمله رو با کلی ناباوری و تعجب به زبون اورد!-
چرا؟؟پس خوشت میاد با گناه زندگی کنی!!!-تو چقدر محرم نا محرم سرت میشه؟؟؟-اینقدری که تو یه خونه با یه
نامحرم این همه مدت زندگی نکنم...بس کن می گل...من دوستت دارم..بفهم...-من نمیتونم..-چرا؟؟می گل تو چند
ماه دیگه 11سالت هم تموم میشه..به سن قانونی میرسی!!!-من شهروز و دوست دارم..میفهمی؟؟-نه...نمیفهمم چون
میدونم فقط احساس دین بهش داری..هیچ علاقه ای نیست... 0حالت داره...یا به خاطر رابطه ای یا اتفاقی مجبوری
باهاش بمونی!!یا احساس دین داری و فکر میکنی ازش جدا بشی بهش کم لطفی کردی!!!-بس کن!-بس نمیکنم..باید
بشنوی..چرا حقیقت برات تلخه؟-ما 1ماه دیگه غقد میکنیم!!!-نمیکنی...ببین کی بهت گفتم...دستش و برات رو
میکنم...اون تورو نمیخواد...-بس کن....بهت میگم بس کن!!!آراد نفس عمیق کشید..خواست آروم بشه نباید می گل
و تحریک میکرد..باید با زبون خوش رامش میکرد!!!-ببخشید عزیزم...نباید داد میزدم..-به من نگو عزیزم!!!-می
گل..من دوستت دارم...چرا با من اینجوری میکنی؟-کی بر میگردی آلمان؟می گل هم میخواست با زبون خوش
صحبت و عوض کنه و قال این قضیه رو بکنه....الان با وضعیت موجود به هیچ عنوان اگرم میخواست که نمیخواست
نمیتونست به کس دیگه ای فکر کنه!-چرا بحث و عوض میکنی؟؟؟-میخوام ببینم کی میری؟-از دستم دیگه راحت
نمیشی...من درسم تموم شد برگشتم!!!اینجا شرکت زدم..همینجا هم میمونم..می گل برگشت و ملتمسانه نگاهش
کرد!-من دیگه بخوامم نمیتونم!!-چرا؟؟؟اتفاقی بینتون افتاده؟-لزومی نمیبینم براتون چیزی و توضیح بدم..بعد از
romangram.com | @romangram_com