#می_گل(جلد_دوم)_پارت_120

بغل کردنش برد..اما می گل به تندی خودش رو عقب کشید و گفت:چیکار میکنی؟ -بریم بخوابیم دیگه! می گل بوی
الکل رو به خاطر نزدیکی زیاد شهروز خوب حس کرد....مثل همیشه از قاطی شدن این بو با بوی عطر و بدن شهروز
سرخوش شد..اما خیلی زود موضع خودش رو حفظ کرد....از شهروز حسابی ناراحت بود. -چیه؟؟؟باز مستی هوس
س.ک.س کردی کسی دم دست نداشتی؟؟نیکی و کیانا و امثالهم تاییدیه آزمایشگاه نداشتن..خاطره جونتونم پدر
مادر داره جرات نداری نزدیکش بشی...میمونم من؟؟؟آره؟؟نه عزیزم...من استراحتم! استراحتم رو با غیض بیان
کرد! شهروز دستش رو که برای بلند کردن میگل زیرش گذاشته بود کشید..صاف ایستاد و گفت:من از تو هیچی
نمیخوام...مستم..اما نه اون مستی که تو فکر میکنی...دلم برات تنگ شده...بسه هر چی از هم دور شدیم..فقط دوست
دارم کنارم باشی..همین!!! بعد دستش رو روی شکم می گل گذاشت و گفت:تو و این وروجک! می گل دستش رو بی 4
رحمانه پس زد و گفت:من نمیخوام پیش تو باشم!شهروز باز دلخور شد..اما فکر کرد*دیگه بسه...ازش دور بشم از
دستش میدم..وقتی میتونم نگهش دارم چرا یه کاری کنم بره؟ -یعنی نمیای تو اتاقت؟ -من تو اتاقمم! -اینجا اتاق
شما بود..تا وقتی نسبتی با من نداشتی...حالا من و تو 1اتاق مشترک داریم! -نگران نباش.. 5-0ماه دیگه همین اتاقم
تحویلت میدم خیالت راحت باشه! -بچه نشو عزیزم....باشه..انگار از دنده ی چپ بلند شدی...نیا...هیچ عیبی
نداره...این و گفت و از اتاق رفت بیرون! می گل هم پتو رو تا زیر گلوش بالا کشید..پرده رو زد کنار و از همون روی
تخت به منظره ی خیس نگاه کرد...!! با باز شدن در کنجکاونه چرخید..شهروز بود..با یه شلوارک و یه بالشت و یه
پتو! -چی میخوای؟ -خانومم و... می گل باز به حالت قبل چرخید و گفت:لوس...مسخره!!! شهروز بالشت رو روی
زمین پرت کرد..در واقع عصبانیش رو از این همه تحقیر سر بالشت بیچاره اش خالی کرد. *من کی به خاطر یه
دختر رو زمین مثل این کارتن خوابها خوابیدم که به خاطر .... سرش و تند تند تکون دا.... *این می گله...فرق میکنه

romangram.com | @romangram_com