#می_گل(جلد_دوم)_پارت_117

زایمانت طرفت بیام...دوست نداشتم خیانت کنم..اما دلم طاقت نیاورد..امشب جات خیلی خالیه!دلم میخواست
بودی!!! می گل دلش گرفت...اون هم دلش میخواست یه جایی بود..اما نه جایی با آراد یه جایی با شهروز... -ممنون
لطف دارید. -بالاخره از سوم شخصم در میام..ببینم تنهایی؟؟؟عاشق دلباخته ات نیست؟ -به خودم ربط داره! -می
گل اینقدر بد اخلاق نباش دیگه..حتما تنهات گذاشته رفته پی الواتیش که اینقدر توپت پره...بیام دنبالت بیارمت
اینجا؟ می گل باز با یاد اوری اینکه شهروز تنهاش گذاشته دلش فشرده شد...دلش میخواست شهروز میموند خونه و
نمیرفت! -تو مستی؟ -نه عزیزم..اصلا لب نزدم..چطور؟ -به من نگو عزیزم! -پس چی بگم عشقم؟ -کاری نداری؟ -
نیام دنبالت؟ می گل با عصبانیت گفت:کجایید؟ -دیزین! -از اونجا بیای دنبال من؟؟؟میگم مستی میگی نه! -خب مگه
چیه؟؟میام دنبالت میریم بیرون..حالا برنمیگردیم اینجا..قول میدم شهروز جونت تا صبح خونه نمیاد! -گوشی رو بده
به لیلی! -خیلی خب..اما ببین کی گفتم آخرش مال منی..این وقبلا هم گفتم -میگم گوشی رو بده به لیلی! اراد داد زد
و لیلی رو از بین جمعیت و همهمه ,صدا زد. بعد از چند ثانیه صدای لیلی تو گوشی پیچید! -جانم می گل؟؟؟ -هیچی
خواستم ازت خداحافظی کنم اما فردا زنگ بزن ببینم تو با آراد چیکار میکنی!؟ -خب همین الان بپرس..چرا فردا؟ -
الان انگار سرت شلوغه.. -نه بابا از دستشون فرار کردم..ببینم تو تنهایی؟ -آره... -شهروز کجاست؟ -چمیدونم رفته
باشگاه -باشگاه چی؟؟؟بلیارد؟ -نه بابا...سواری..بی خیال حالا...تو با آراد چیکار میکنی؟؟؟ -جریانش مفصله..حالا
برات میگم...ببینم تا کی قراره تنها بمونی؟ -نمیدونم... -میخوای شب بیای پیش من؟؟؟بالاخره باید یه جا اعتراضت
رو نشون بدی دیگه!تا کی میخوای در برابراین توهین و تحقیرها سکوت کنی؟ می گل یاد حرفهای خاله ایران که
همین نیم ساعت پیش بهش زنگ زده بود افتاد. *-تو نرفتی می گل جان؟ -نه خاله.... -هنوز قهرید؟ -خاله ما رابطه
امون یه جوری شده..هی با هم دعوامون میشه! -شهروز خیلی کار بدی کرده نبردتت...اما با سیاست رفتار کن!اولا

romangram.com | @romangram_com