#می_گل(جلد_دوم)_پارت_113
جیرانی و چند نفر دیگه که سنی ازشون گذشته بود از شهروز خواستن کنارشون بشینه یکی دو تا اهنگ که با حال و
هوای اونها هماهنگ باشه بخونن تا اونها برن توی رستوران و جوونها بشینن و بزم جوونونه راه بندازن. کاوه که
گیتارش دستش بود پرسشگرانه شهروز رو نگاه کرد و گفت:چی بزنیم استاد؟ شهروز که حالش حال عاشقی بود .
کله اش هم کمی داغ دستش رو دراز کرد و گیتار رو از کاوه گرفت..کاری که تا اون موقع هیچ وقت نکرده بود...همه
دست و سوت و جیغ میزدن و حسابی ذوق داشتن از اینکه شهروز میخواد براشون بزنه....و با شنیدن صدای سیمهای
گیتار همه سکوت کردن و چند ثانیه بعد همه یکصدا شروع کرد... دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره نداره
دیگه دنبال (اینجای آهنگ شهروز به جای آهو اسم می گل رو گذاشت که تو همهمه ی صدای بقیه گم شد) آهو
دویدن فایده نداره نداره وقتی ای دل به گیسوی پریشون می رسی ،خودتو نگه دار وقتی ای دل به چشمون غزل
خون می رسی خودتو نگه دار خودتو نگه دار دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره نداره دیگه دنبال آهو دوین
فایده نداره نداره ای دل دیگه بال و پر نداری داری پیر میشی و خبر نداری ای دل دیگه بال و پر نداری داری پیر
میشی و خبر نداری وقتی ای دل به گیسوی پریشون می رسی خودتو نگه دار وقتی ای دل به چشمون غزل خون می
رسی خودتو نگه دار خودتو نگه دار این اهنگ نه تنها با حال و هوای مسن ترها که با حال و هوای خودش هم
هماهنگ بود..شایدم خودشم جزو اونها حساب میکرد...چشمهاش پر اشک بود..این از دید هیچ کس پنهون نموند...
*برای من که دیگه غروری نمونده...بزار پیش اینها هم بشکنم...وقتی عشقم باهام نیست یعنی همه فهمیدن!!! آهنگ
بعدی رو خود کاوه زد..شهروز عذر خواهی کرد و از جاش بلند شد...سیگاری روشن کرد و باز رو به دریاچه ایستاد!
-میخوای برم بیارمش؟ -نه....وقتی نمیخواد یعنی نمیخواد! -تو سعی کردی بهش نزدیک بشی؟؟؟یا توقع داری اون
بیاد طرفت! -منم برم طرفش چند وقت دیگه تصمیم مگیره بره...آرمان تو زندگی می گل یه چیزی کمه...اون هم
romangram.com | @romangram_com