#می_گل(جلد_دوم)_پارت_110

کنه! -مگه قبلا تجربه نکرده؟؟؟قبلا با خواهرش تنها بوده دیگه! -نه..اون فرق میکرده...اون موقع فکر و ذکرش
درس بود....حالا وارد دنیای جدید شده! -تو میگی این دختره دختر خوبی نیست..اگر رفت و خراب شد چی؟ -
دختره خراب نیست که....یه کم حسوده نمیدونم...فکر کنم اینطوریه...خیلی رو می گل تاثیر گذاشته! -من میگم
ازت دور بشه خطرناکه! -دورادور مراقبشم! آرمان نفسش رو با صدا بیرون داد..انگار این تصمیم گرفته شده
بود...هیچ کودوم کوتاه بیا نبودن...اما آرمان آخرین تیرشم زد! -بزار بیاد پیش ما....مامان از پسش بر میاد! آرمان
میدونست این آرامش قبل از طوفانه ...اما مهم نبود...نباید میزاشت اتفاقاتی که بارها در روز تو دادگاهها شاهدش
بود برای عشق بهترین دوستش بیافته!-اینطوری هم از تو دوره هم یه جای امنه!!! اما شهرو ز با شروع شدن آهنگ
صداش رو به قدری بلند کرد که صدای آرمان رو نشنوه..آهنگی که وصف حال و هوای خودش بود!پای تو نشستم
ببین که آخرش چی شد آرزوهای قشنگم واسه تو سهم کی شد دلمو شکستی و رفتی پیِ کار خودت اینا تقصیر توئه،
اون دل بیمار خودت خیلی دلم ازت پره، بدجوری از تو دلخوره یه روز تلافی میکنه، دل از دلِ تو میبُره قلبمو پس
فرستادی، خوب خودتو نشون دادی من خودمم خسته شدم، پاشو برو تو آزادی میدونستم مزهٔ عشقم دلتو میزنه
دلِ تو یه تیکه سنگه، خُب محاله بشکنه تو رو دستِ کم گرفتم که این شد آخرش هنوزم خاطرت اینجاست بیا وَردار
ببرش بعد از گرفتن وسایلشون از موسیو با سرعت به سمت باشگاه روند توی راه چند تاییش رو خورد...معلوم بود 9
خیلی ناراحته....آرمانم در برابر این رفتار شهروز سکوت کرد....میدونست ضربه ی سختیه برای شهروز...!!! با پارک
شدن ماشین هر دو پایین اومدن.... -کاش می گل رو تنها نمیزاشتی شهروز...میاوردیش هر طور شده!!! -مگه برده
ی منه؟؟گفتم بیا گفت نمیام..چیکارش کنم؟ -تو عاشق نیستی...اگر... شهروز نذاشت حرفش تموم بشه قوطی قرمز
رنگ تو ستش و که تازه باز کرده بود کوبید ر زمین و گفت:آره نیستم..بس کن...نیستم..من عاشق نیستم!!! آرمان به

romangram.com | @romangram_com