#می_گل(جلد_اول)_پارت_59


مي گل برگشت و به شهروز که يه شلوار گرمکن سبز با يه تيشرت سه دکمه سفيد که سر استين و دور يقه اش خط سبز داشت و ماهيچه هاي بازوش و بيشتر جلوه ميداد و گرمکني که دور کمرش بسته بود نگاه کرد!

-سلام

يه ابروش و داد بالا و گفت:عليک سلام خانوم خوشگله!

مي گل که توقع اين جواب و نداشت با شرم سرش و انداخت پايين و گفت:باشه بيشتر ميزنم.

-ميرم دوش بگيرم زود ميام...پياز يادت نره....

با رفتنش مي گل تند تند 1 پياز پوست کند...مقداري سبزي خوردن که هر 2 روز يه بار بي بي براشون مياورد تو بشقاب گذاشت و کمي ماست ريخت و يه ميز خوشگل چيد....غذا که اماده شد شهروز در حالي که موهاش هنوز خيس بود و حوله اش رو دوشش بود و يه شلوارک تا زير زانو و يه تيشرت استين حلقه اي تنگ که تمام برجستگيهاي تنش نشون ميداد پوشيده بود اومد و نشست سر ميز!

-به به!!!زرده هاش به ادم چشمک ميزنه!

-من ميرم تو اتاقم!

-مگه نميخوري؟

-ميرم تو اتاقم ميخورم!

-چرا؟اينجا مگه چشه؟

-نميخوام مزاحم باشم!


romangram.com | @romangram_com