#می_گل(جلد_اول)_پارت_5
ترگل لبهاش و رو هم فشرد و صاف نشست..احساس کرد جلو خواهرش خيلي ضايع شد.
اب دهنش و قورت داد و گفت:بعد که ازش خسته شدي؟
اينبار نگاه غضبناک شهروز باعث شد سريع بگه:خب...خب...يه 206!
-اينطوري اجاره خونت در مياد؟
-حالااا!!!
-باشه!اما شرط داره!
از اونجايي که دلش نميخواست سوالي رو جواب بده سريع ادامه داد:شناسنامه,کارت ملي,هر چي مدارک داره,به علاوه يه وکالت نامه محضري بهم ميدي...هيچ وقتم ديگه سراغي ازش نميگيري!
تر گل که جا خورده بود گفت:براي چي؟
-همين که گفتم....يا ميري و پشت سرتم نگاه نميکني.....يا ميدمت دست پليس!خبر دارم تازه گيها چيکار ميکني!
-پس يه 206 اتومات سفارشي ماتيکي!
-هر چي دوست داري انتخاب کن من چکش و ميدم...
-معلومه چشت و خيلي گرفته!
romangram.com | @romangram_com