#می_گل(جلد_اول)_پارت_110

-سلام خاله...سال نو مبارک!!

با خودش فکر کرد...اين ارامش قبل از طوفانه..هر چي هست به مي گل ربط داره...از بعد از فوت مامان و بابام اين اولين ساله که خاله زنگ زده و عيد و تبريک ميگه...هر بار شمارش رو گوشيم افتاده پشتش ناله و نفرين شنيدم!!

-مرسي خاله...همچنين!

-کجايي؟

-چطور؟

-گفتم اگر برگشتي تهران ميخواي مي گل و بيار پيش من راحت باشي!

-مي گل خودش خونه داره...!!!

-نميگم نداره...ميگم تو خونه اي...اونم خونه است درست نيست..بيارش اينجا؟؟

-مگه تو اين 1 سال من کجا بودم اون کجا بوده؟؟؟

-به هر حال هر روز مدرسه بوده بعدم مشغول درس بوده..الان دو تايي بيکاريد و تو خونه!

-مي گل هيچ جا نميره!!!

ديگه لحن خاله عصباني شده بود:همون ديگه به هواي مي گل اومدي...من که دارم به اينکه سال ديگه هم ثبت نامش کنم يا نه شک ميکنم!!!

-مهم نيست...عقدش ميکنم ميفرستمش مدرسه شبانه روزي بعدم کنکور ميده!!!

romangram.com | @romangram_com