#می_گل(جلد_اول)_پارت_108
-پاش و يه آژانس بگير بيا اينجا!
هر دو بعد از اين پيشنهاد کمي عقب نشيني کردن.....
-نه ممنون..باشه نميرم..کاري نداريد؟
-نه ...موفق باشي
مي گل گوشي و که گذاشت با حسرت شروع کرد ادامه روزنامه رو خوندن!يهو چشمش به يه تور ا روزه افتاد!!!
بدون فکر باز شماره شهروز و گرفت!
شهروز که ليوانش دستش بود و به دور دستها خيره شده بود با ديدن دوباره شماره خونه کمي جابجا شد...مثل پسر بچه هايي شده بود که براي اولين بار يه رابطه رو شروع ميکنن!!!!
اينبار بي اختيار گفت:جانم؟
-تور يه روزه چي؟
-حوصبله ات سر رفته؟؟؟
-نه!!!يعني!!!هيچي....باشه نميرم!!!
بدون اينکه منتظر حرفي از طرف شهروز باشه گوشي و گذاشت!
romangram.com | @romangram_com