#می_گل(جلد_اول)_پارت_107


-من ميخوام با تور برم سفر!!!

ليوان مشروبش و محکم کوبيد رو ميز و گفت:چي؟؟؟

-يه تور سه روزه کوير هست..ميخوام باهاش برم...

-اگر تصميم گرفتي چرا به من زنگ زدي؟؟؟؟

-پول شماس..خونه شما هستم...بايد بهتون اطلاع ميدادم!!!

-نميخواد بري!!!

-چرا؟؟؟

-چون نميخوام بري...يه دختر تنها 3 روز با يه عده غريبه!!

-توره !!!!

-باشه...همون مسئول تور مشکل سازه....فکر ميکني يه دختر تنها تو يه تور چي براش پيش مياد؟همون کسي که مسئولشه برات هزار نقشه ميکشه وقتي ببينه تنهايي!

مي گل که هم قانع شده بود هم ناراحت...گفت:پس چيکار کنم؟؟؟

اما با پيشنهاد شهروز که اون هم خيلي عجولانه فکرش و بيان کرده بود و بلافاصله پشيمون شده بود, مي گل هم از لحنش پشيمون شد!


romangram.com | @romangram_com