#ملورین_پارت_88


کلید رو برداشتم و توی قفل چرخوندمش و کشو رو کشیدم.

چیزی رو که می دیدم باور نمی کردم.هرسه نفرمون با صورت های متعجب و شوک زده بهش زل زدیم.

یه گل پنچ پر سنگی درست شبیه به همون کنده کاری روی اون در سنگی که چند روز بود برای رسیدن بهش زحمت کشیده بودیم.

آبدیس سنگ رو برداشت و توی دستش گرفت و گفت:-خودشه نه؟...سرش رو بالا گرفت و با چهره ای سوالی به من و آرمیس نگاه کرد. هردومون سرمون رو تکون دادیم.

کاغذ کف کشو توجهم رو جلب کرد.

برداشتمش و بهش نگاه کردم.

خطش رو خوب میشناختم چون تا وقتی زنده بود، هرسال برای تولدم نامه ی کوتاهی می نوشت تا هروقت بزرگ شدم بخونم، من اون شیش تا نامه رو هزاران بار خوندم.

خط مادربزرگ بود.

به دوقلو ها نگاه کردم و بعد بلند بلند شروع کردم به خوندن.

«ملورین عزیزم.

اگه این نامه به دستت رسیده یعنی من توی این بازی شکست خوردم و فقط این تو هستی که میتونی این راز بزرگ رو کشف کنی.

دختر کوچولوی من حالت چطوره عزیزم؟حتما حالا برای خودت خانومی شدی اما برای من هنوز اون دختر کوچولوی چشم آبی دوست داشتنی هستی که با سوال های عجیب و مکررت من رو عصبی می کردی...» قطره اشکی که روی گونم چکید رو با پشت دستم پاک کردم، نفس عمیقی کشیدم.چقدر دلم برای محبت های بی دریغش تنگ شده بود. دوباره شروع به خوندن کردم...

« امیدوارم تونسته باشی همیشه موفق و قوی باشی، یادته همیشه برات قصه می گفتم؟...حالا دوباره میخوام یه قصه برات بگم.

سال ها پیش که من و پدربزرگت ازدواج کردیم،پدرم این ویلا رو به عنوان هدیه به ما داد. وقتی سند ویلا رو به من داد همراه با این گل سنگی و یک هشدار! گفت اگه نتونم راز این سنگ رو پیدا کنم و توی ویلا بمونم، اون اتفاق شوم برای من هم میافته.

چندین هزار ساله که این ملک از نیاکان ما دست به دست به ما رسیده اما یه اتفاق عجیب که هیچکس ازش خبری نداره هر صدسال یک بار اتفاق میافته و هرکسی رو که داخل ویلا باشه رو نابود میکنه.

افسانه ای وجود داره که دختری چشم آبی از نژاد ما این راز بزرگ رو کشف میکنه.

من هزاران بار به پدربزرگت گفتم و اون هربار با تمسخر جوابم رو داد و حرفم رو باور نکرد.برای صابت کردن به من امشب مهمونی بزرگی ترتیب داده و کل خانواده رو توی ویلا جمع کرده ، از من هم کاری بر خواهد اومد جز اینکه تو رو از اینجا دور کنم.

ملورین من، سعی خودت رو بکن .

دختر بی گناه و بیکس من امیدت فقط به خدا باشه...من به

تو ایمان دارم

romangram.com | @romangram_com